میلاد شکری: حوادث‌نویسی چالش‌هایی دارد که شاید هیچ‌یک از سایر بخش‌های یک روزنامه با آن روبه‌رو نباشند؛ چالش‌هایی که خود از جنس حادثه است.

حوادث‌نویسی بیشتر به درام‌نویسی نزدیک است

 استاد فریدون صدیقی به‌عنوان یکی از اعضای شورای سردبیری و سردبیر اجرایی هفته‌نامه محبوب حوادث سال 70 شمسی و هفته‌نامه تپش روزنامه جام جم و... در این مصاحبه کوتاه با ما از چالش‌ها و آثار مثبت حادثه‌نویسی می‌گوید.

 تعریف شما از حادثه چیست ؟

بی‌تردید اتفاقاتی که در حوزه‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی از انسان‌ها سرمی‌زند، قطعاً کارکرد و رویکرد حادثه‌ای دارد. درواقع بسیاری از رفتارهایی که از ما سرمی‌زند آبستن یک کشمکش است که در حوزه‌های  سیاسی، ادبی، هنری، فرهنگی و اقتصادی رخ می‌دهد. اما برخی از این رفتارها در قالب خشونت‌های هنجارشکن و خونین پدیدار می‌شود که به ضرب‌وجرح، رشوه و مسایلی که از آن به‌عنوان ناهنجاری‌های اجتماعی یاد می‌شود، در جامعه مشهود است.

 بنابراین زیست عمومی ‌و اجتماعی ما دربرگیرنده تلاطم و فراز و فرود و افت‌وخیز است؛ یعنی زندگی درحالی‌که جریان دارد با برخی حوادث آغشته شده است، هرچند این حوادث می‌توانند مثبت یا منفی باشند. مثلاً افتادن برگی از درخت یک حادثه به‌شمار می‌رود.

از این‌رو می‌توان گفت آنچه در قالب حادثه‌نویسی مورد توجه است، بحث تازه‌ای نیست، بلکه مسأله‌ای است که از آغاز آفرینش و پیدایش هستی و جان‌گرفتن بشر وجود داشته است. حادثه‌نویسی به مفهوم طرح و بیان ناهنجاری‌های اجتماعی در شاخه‌های مختلف پدیده‌ای است که تا ابد خواهد بود و نیازمند بررسی دقیق و موشکافانه و تأمل در ابعاد انجام آن است. بدیهی است اطلاع‌رسانی باید شفاف و با هدف آگاهی‌رسانی و هشدار به مخاطب برای پیشگیری و انجام احتیاط‌های واجب سرلوحه حادثه‌نویسی قرار بگیرد.

آیا هر ناهنجاری را باید به اطلاع مخاطب رساند؟

بستگی به فراگیری و استثنایی‌بودن و ویژگی آن اتفاق دارد. یکی از مهم‌ترین وظایف رسانه‌ها در قبال انتشار و برخورد با حوادث این است که باید اطلاعات حوادثی را با هدف آگاهی و اطلاع از جریان پدیده‌ها و رخدادهایی که به‌وقوع پیوسته یا می‌تواند بر اثر برخی رفتارها و نشانه‌ها انجام گیرد، به مخاطبان انتقال دهند. بی‌تردید اصلی‌ترین هدف در این حوزه درک و دریافتی است که مخاطب از آموزه‌های حوادثی نشریات خواهد داشت. بدیهی است درباره اطلاع‌رسانی حوادث نباید وسواس به خرج داد یا مانع انتشار آن شد. اما برخی حوادث که ارزش خبری زیادی ندارند و مسأله خاصی به‌شمار نمی‌روند، نمی‌توانند در قالب مسایل حادثه‌ای قابلیت بازگویی و تأثیرگذاری عمیقی داشته باشند. مثلاً دعوای دو نفر در یک نزاع جمعی که منجر به زخمی‌شدن فردی می‌شود، یا آشتی دو نفر در یک نزاع جمعی نیز نوعی حادثه است که در نزدیک ما اتفاق افتاده، اما این مسأله بستگی به نوع نگاه ما دارد که این حوادث کدام‌بخش از ذهنیت ما را درگیر خواهد کرد. اینکه شنیدن و یا اطلاع‌رسانی این حادثه چقدر می‌تواند موجبات تسلی روح و روان یا اضطراب و دغدغه مخاطب شود، اهمیت دارد. به هرحال هریک از این حالات در مخاطب ایجاد شود، به‌جای خود مهم است؛ چراکه نشان می‌دهد احساس مخاطب را اعم از تأثر یا خوشحالی برانگیخته است. بنابراین نمی‌توان از حوادث چشم‌پوشی کرد یا آن‌ها را نادیده گرفت؛ چراکه بخشی از زندگی اجتماعی به‌شمار می‌روند. بنابراین برحسب نوع اتفاق، فراگیری، و میزانی که اتفاق می‌تواند مخاطب را شگفت‌زده کند، اهمیت دارد.

آیا حادثه‌نویسی می‌تواند درس عبرتی برای سایر مخاطبان باشد، یا به‌نوعی اطلاعات آن‌ها را دربرابر حوادث افزایش دهد؟

 به هرحال مخاطب حوادثی، خواسته یا ناخواسته در جامعه‌ای زندگی می‌کند که برخی رفتارهای اطرافش ناهنجار است و از این مسأله که برخی پدیده‌ها قابلیت تبدیل‌شدن به یک ناهنجاری را دارند، نمی‌تواند فرار کند. بدیهی است مخاطب حوادث باید با خواندن مطالب مندرج در صفحات حوادثی که با بهره‌مندی از اطلاعات کارشناسان، روانشناسان و جامعه‌شناسان منتشر می‌شود به این آگاهی و افزایش اطلاعات برسد که اگر مثلاً با کیف‌قاپی روبه‌رو می‌شود، بداند چه حرکتی باید انجام دهد. مثلاً اگر فرد کیف‌قاپ بسیار خشن باشد، از خود مراقبت کند و با او درگیر نشود؛ چراکه ممکن است به حوادث بعدی و آسیب‌رساندن جدی کیف‌قاب به وی منجر شود.

 بی‌تردید اگر خبری از سرقت یک کیف و ضربه مغزی فرد مال‌باخته می‌دهید باید این خبر در ذات خود حاوی یک  توصیه و پیشنهاد به مخاطب باشد تا درصورت وقوع چنین اتفاقی او بداند باید چه تمهیدات ویژه‌ای را انجام دهد.

هرچند ممکن است برخی با خواندن صفحات حوادث نگران شوند، اما درمقابل این افراد عده کثیری از افراد جامعه هستند که یاد می‌گیرند چگونه از خود مراقبت کنند و پلیس و حامی ‌خود و دیگرانی که در آستانه آسیب‌پذیری هستند باشند. به هرحال پرواضح است که زندگی جمعی مصایب و مشکلات خود را درکنار شیرینی‌هایش به‌دنبال دارد.

آیا فعالیت حوادث‌نویسی با سایر حوزه‌های نویسندگی مطبوعات تفاوت دارد؟

از چندمنظر تفاوت دارد؛ چراکه حوادث‌نویسی بیشتر به درام‌نویسی نزدیک است و نویسنده حوادث باید  کشمکش‌های درون رویداد را که توسط  قهرمان مثبت و ضد قهرمان صورت می‌گیرد به‌خوبی شناخته و با استفاده از جاذبه‌های درام با طرح گره‌افکنی و گره‌گشایی و یک پایان‌بندی مناسب، آن رویداد را برای مخاطب جذاب‌تر و هیجانی‌تر کند.

به هرحال هرچند به‌نظر بنده روزنامه‌نگاری نوعی درام‌نویسی است، اما بخش وسیعی از نویسنده‌ها در سایر حوزه‌ها به این مسأله عنایت ندارند و رویکرد جدی به درام‌نویسی ندارند. از سوی دیگر خبرنگاری که وارد حوزه حوادث می‌شود باید از روحیه‌ای قوی برخوردار باشند؛ چراکه در این حوزه شاهد بسیاری از ناهنجاری‌ها خواهد بود. این ناهنجاری‌های اجتماعی در اشکال مختلفی از جمله قتل، غارت، تجاوز، سرقت و... وجود دارد.

متأسفانه انباشت چنین پدیده‌های ناهنجاری می‌تواند ناآرامی ‌روانی خبرنگار را افزایش دهد. از این‌رو توصیه می‌شود خبرنگاران گروه حوادث گاه و بیگاه به روانشناس مراجعه کنند تا با کمک گرفتن از تکنیک‌ها، ابزارها و مهارت‌های روانشناسی بخشی از تنش‌های ناشی از حوادث را کاهش دهند.

مشاهده فیلم‌های آرام، مطالعه کتاب‌های آرام‌بخش و گوش‌دادن به موسیقی‌هایی که روح را تلطیف می‌کند از نظر بنده امری واجب و مفید برای خبرنگاران حوادثی است. بی‌تردید با بیش از پنج دهه تجربه در حوزه روزنامه‌نگاری و حوادث‌نویسی عرض می‌کنم که بی‌توجهی به این مسایل در بلندمدت می‌تواند به افزایش اختلالات روانی و فشارهای عصبی خبرنگار منجر شود، یا از سوی دیگر او را دربرابر بسیاری از مشکلات و آلام اجتماعی خنثی نماید.

بدیهی است فشارهای روحی و روانی حادثه‌نویسی می‌تواند علاوه‌بر تهدید سلامت روح، جسم فرد را نیز تخریب کرده و بر کارکردهای اعضای بدن خبرنگار اعم از پوست، خون و حتی موی سر تأثیر منفی بگذارد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.